هستیهستی، تا این لحظه: 12 سال و 26 روز سن داره

هستی مامان و بابا

10

سلام دختر نازم ؛خوبی مامانی؟ دلم میخواست این پستهارو خیلی مفصلتر و کاملتر بنویسم اما به خاطر مشغله زیاد نمیتونم چند پست قبلی رو به خاطر وقت کم نمینوشتم تا وقت بشه کامل بنویسم اما انقدر طول کشید که موقع نوشتن دیدم همه چی قاطی پاطی شده و روزهارو فراموش کردم به خاطر همین از این به بعد به موقع پست میزارم و هر موقع وقت کردم تکمیلش میکنم اما دیگه نمیزارم فاصله بین پستا زیاد شه . دختر ناناز مامان تو این ماه شما خیلی خیلی اکتیو شدی و سعی میکنی راه بری ؛ هنوز نمیتونی خودت از جا بلند شی ولی با کمک ما تا میتونی تاتی تاتی میری و اصلا یه جا بند نمیشی. دیگه روروئک دوست نداری . وقتی تاتی میری دست دسی هم میکنی و همه رو نگاه میکنی تا تشویقت کنن ایستا...
18 بهمن 1391

9

  دختر نازم سلام  تند تند مینویسم چون خیلی عجله دارم مامانی  اول از همه از خاله ساناز گل تشکر کنم بابت قالب وبلاگت که زحمتشو کشید .مرسیییی خاله جون و البته عکسای دو تا پست آخر رو هم برامون آپلود کرد و یه جورایی مامانی رو هل داد تا بالاخره پست جدید بزاره دستش درد نکنه  مامانی من ؛ عزیز دلم شما تو نه ماهگی سه تا دندون داری و برای در آوردن هر کدوم به معنای واقعی کلمه پدر منو در آوردی ولی خوب خدارو شکر که دندون دار شدی  تو این ماه شما لبه های مبلارو میگیری و چند قدمی خودت راه میری با کمک ما هم قدم برداشتنت بهتر شده اییییییییییییی جانم قربونت برم  کلمه مامان رو قشنگ ادا میکنی و کلی ادا در میاری و نی ...
13 بهمن 1391

3+ کادوها

سلام دوستای خوبم خوبید؟ خوش میگذره؟ با نی نی ها تو گرمای تابستون چه میکنید؟ خیلی سخته تو این گرما مراقب نی نی بودن به خصوص اگه اولین تابستونش باشه و ٣ ماهه هم باشه وروجک من تا الان که 2 ماه و 25 روزه س تلاش میکنه انگشتای دستاشو ببره تو دهنش و هر از گاهی هم موفق میشه و چند ثانیه ملچ مولوچی راه میندازه و دل منو بابایی رو میبره . حرکاتش هم بیشتر شده و دیگه وقتی از خواب بیدار میشم کلی جابه جا شده. صداها هم که دیگه نگووووو هر روز با یکی از اسباب بازیای اتاقش دوست میشه یه روز خرس بزرگ سفیدش یه روز عروسکای آویز موزیکالش و حتی استیکر بزرگ روی دیوار اتاقش که این آخریرو عاشقش شده بچه م  قش قش میخنده براش . جغجغه هاش...
12 بهمن 1391

8

  عسل مامانی سلام  دختر نازم ببخشید که با تاخیر و مختصر مینویسم این پستهای اخیر رو ؛ آخه مامانی سرم حسابی با شما گرمه و اصلا وقت خالی برای آپ کردن ندارم اما خاله ساناز زحمت کشیده عکسارو برام آپلود کرده منم دارم یادداشتهارو مینویسم که دیگه بشتر از این روزهارو و کارهای شمارو به ترتیب فراموش نکنم  عزیز دلم شما تو این ماه یعنی تو هشت ماهگی اولین دندون شیریتو در آوردی البته به این راحتی که من نوشتمو شما خوندی نه ....... از چند روز قبل در آوردن اولین مرواریدت تب و اسهال داشتی تا درست موقعی که من یه کوچولو نوک دندونتو دیدم و دیگه راحت شدی تا پیدا شدن دومین مروارید که آخرای این ماه بود و اونم کلی ادا در /اورد تا خودشو نشون بده&n...
12 بهمن 1391
1